سکوت دیوید بکام درباره حواشی قدیمی شکست
«بکام» نام یک مستند چهار قسمتی از نتفلیکس است که داستان یکی از ستارههای جهانی فوتبال و نمادهای فرهنگی را روایت میکند. دیوید بکام یکی از شناختهشدهترین نامهای روی کره زمین است، اما کمتر کسی میداند که او واقعا کیست.
چرا خواستید این مستند را بسازید و چرا الان؟
زمان مناسبی بود. امسال ۱۰ سال از بازنشستگی من میگذرد و صادقانه بگویم، همیشه به این فکر میکردم که روزی مستندی از زندگیام بسازم. میدانستم که میخواهم این کار را در این زمان انجام دهم. مردم مدام به من میگفتند: «داستان جالبی است، باید آن را برای همه تعریف کنی» زیرا این فقط به دوران فوتبال من مربوط نمیشود، بلکه به خانوادهام هم مربوط میشود، به ازدواجم با یک خواننده از گروه اسپایسگرلز و حرفه من. جالب بود چون در مورد تمام جنبههای زندگیام حرف زدم.
فیلمها واقعاً دقیق هستند. چرا برای شما مهم بود که این همه از خودتان در این مستند اطلاعات بدهید؟
در طول زندگیام همیشه در هر کاری نهایت تلاشم را کردم و بهترین را ارائه دادم. و اگر قرار بود این کار را انجام دهم باید آن را درست انجام میدادم. من فقط یک بار این کار را انجام خواهم داد و هرگز آن را دوباره انجام نمیدهم. با وجود اینکه از این روند لذت بردم، با وجود اینکه از مرور تمام آرشیوها و صحبت کردن در مورد حرفه و زندگیام لذت میبردم، اما فقط یک بار میخواستم این کار را انجام دهم. بنابراین باید آن را درست انجام میدادم. جو خانواده ما بسیار خصوصی است. بله، بدیهی است که ما در معرض دید عموم هستیم و مردم ما را میشناسند. اما مردم واقعاً ما را آن طور که میخواستیم در مستند نشان دهیم نمیشناسند. میخواستم جنبههای خاصی از زندگی روزمرهام را نشان بدهم. من یک پدر معمولی و یک شوهر معمولی هستم. من بچههایم را به مدرسه میبرم، برایشان شام و صبحانه درست میکنم. مردم نمیتوانند همه آن چیزها را ببینند. باید بهترین مستند ممکن در مورد زندگیام را میساختم.
سر الکس فرگوسن و پدر شما هر دو به نوعی سختگیرانه با شما برخورد میکردند. فکر میکنید رفتار آنها چه تاثیری بر روی شما داشت؟
عشق سختگیرانهای که از پدرم و سر الکس فرگوسن گرفتم از من چنین بازیکنی ساخت، از من چنین انسانی ساخت. اگر به وضوح بگویم که پدرم چگونه با من رفتار میکرد و چقدر سختگیر بود... میدانید، در خانه و خانواده ما عشق زیادی وجود داشت. پدرم به من سخت میگرفت، اما شاید پدرم میدانست که من در آینده با چه چیزهایی روبرو خواهم شد. برخی از روزها در حرفه من بسیار سخت بود. و شاید اگر پدرم به من به عنوان یک بازیکن، به عنوان یک کودک، آنقدر سخت نمیگرفت، نمیتوانستم آن دورانها را پشت سر بگذارم. نه اینکه آدم سردی بشوم، اما توانستم جلویش را بگیرم. توانستم وارد زمین فوتبال شوم و نگران چیزی جز بازی نباشم. شاید همین باعث شد من چنین بازیکنی شوم. سپس زمانی که به منچستر نقل مکان کردم سر الکس فرگوسن این سختگیریها را ادامه داد. مطمئناً بدون افرادی به سرسختی سرالکس و پدرم به آن جایگاهی که داشتم نمیرسیدم.
در مستند و حتی الان خیلی عادی و فروتن به نظر میرسید. با توجه به همه شرایطی که گاهی شما را احاطه کرده، چگونه این حس عادی بودن را برای خود و خانواده خود حفظ میکنید؟
خب، اول از همه باید بگویم که اگر من تغییر میکردم پدرم من را گوشمالی میداد و من سعی کردم با بچههایم اینطور باشم. تنها چیزی که از فرزندانم میخواهم این است که متواضع، مؤدب، سپاسگزار و محترم باشند. این مهمترین چیز برای من است. من به اندازه کافی خوششانس بودم که چیزهای باورنکردنی را در زندگی و حرفهام تجربه کنم، اما هیچ چیز من را تغییر نمیدهد. و این ناشی از تربیت من است.
فکر میکنید چگونه برخی از لحظات سختتر را پشت سر گذاشتهاید، مانند رفتاری که پس از اخراج در جامجهانی فرانسه در سال ۱۹۹۸ در بریتانیا با شما میشد؟
نمیدانم. در واقع، این یکی از مسائلی است که در مستند به سختی از آن عبور کردم. بسیاری از فیلمهای آن زمان را دیدم تا متوجه شدم که چقدر بد بوده است. به فوتبال ادامه دادم. من در حباب منچستریونایتد و سرالکس فرگوسن بودم و هیچ چیز روی من تأثیری نداشت. واقعا اینطور بود. اما در اعماق وجودم به خاطر خیلی چیزها ناراحت بودم. تا زمانی که شروع به صحبت در مورد آن کردم متوجهش نبودم. چون تا حالا در موردش صحبت نکرده بودم. خوشحالم که امروزه جوانان، فوتبالیستها، مردم میدانند که میتوانند با دیگران صحبت کنند و به راحتی میتوانند به دیگران بگویند که «حالم خوب نیست» یا «احساس خوبی ندارم». فکر میکنم خیلی موضوع مهمی است به خصوص در مورد کودکان و نوجوانان. اما ۲۵ سال پیش وقتی این اتفاق برای من افتاد یادم نمیآید کسی به من گفته باشد «خوبی؟» یا «واقعا حالت خوب است؟» چون اگر رو به پدرم میکردم و میگفتم بابا حالم خیلی خوب نیست، میگفت «پسر ادامه بده، بیشتر کار کن، بیشتر کار کن، فراموشش کن.» به ما گفتند که با آن مسئله کنار بیاییم. بنابراین صحبت در مورد آن در حال حاضر، صحبت در مورد آن در دو سال گذشته برای من واقعاً سخت بود.